تا با غم عشق تو مرا کار افتاد***بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود اندر
غم عشق***اما نه چنین زار که این بار افتاد
سودای تو را بهانه ای بس باشد***مدهوش ترا ترانه ای بس باشد
در
کشتن ما چه می زنی تیر جفا***مارا سر تازیانه ای بس باشد



تاريخ : دو شنبه 3 شهريور 1393برچسب:غم عشق,سودا,بهانه,یا علی,مدوهوش ,حیدر کرار,, | 8:29 | نویسنده : مجید حیدری |

قرآن جز وصف تو نیست یاعلی

ترجمه ی سوره ی معارج
دانلود_پخش آنلاین

سوره معارج
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏
سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ (1) پرسنده‏اى از عذابى پرسید که

لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ (2) بر کافران فرود خواهد آمد و کس آن را دفع نتواند کرد،
مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعارِجِ (3)
از جانب خدا که صاحب آسمانها.

بسیارى از مفسران و ارباب حدیث شأن نزولى براى این آیات نقل کرده‏اند که حاصل آن چنین است:
هنگامى که رسول خدا ص على علیه السلام را در روز " غدیر خم " به خلافت منصوب فرمود و درباره او گفت: " من کنت مولاه فعلى مولاه" « هر کس من مولى و ولى او هستم على مولى و ولى او است » ، چیزى نگذشت که این مساله در بلاد و شهرها منتشر شد.

" نعمان بن حارث فهرى" خدمت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم آمد و عرض کرد تو به ما دستور دادى شهادت به یگانگى خدا و اینکه تو فرستاده او هستى دهیم ما هم شهادت دادیم، سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز و زکات دادى ما همه اینها را نیز پذیرفتیم، اما با اینها راضى نشدى تا اینکه این جوان ( اشاره به على علیه السلام است) را به جانشینى خود منصوب کردى، و گفتى: من کنت مولاه فعلى مولاه، آیا این سخنى است که از ناحیه خودت یا از سوى خدا؟!

پیامبر ص فرمود:" قسم به خدایى که معبودى جز او نیست این از ناحیه خدا است".

" نعمان" روى بر گرداند در حالى که مى‏گفت اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ:" خداوندا! اگر این سخن حق است و از ناحیه تو، سنگى از آسمان بر ما بباران"!


اینجا بود که سنگى از آسمان بر سرش فرود آمد و او را کشت، همین جا آیه سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ نازل گشت".

آنچه را در بالا گفتیم مضمون عبارتى است که در" مجمع البیان" از " ابو القاسم حسکانى" با سلسله سندش از " امام صادق علیه السلام" نقل شده است «1».


همین مضمون را بسیارى از مفسران اهل سنت، و روات حدیث با مختصرى تفاوت نقل کرده‏اند.


مرحوم" علامه امینى" در" الغدیر" آن را از سى نفر از علماى معروف‏ اهل سنت نقل مى‏کند ( با ذکر مدرک و نقل عین عبارت ) از جمله:
تفسیر غریب القرآن" حافظ ابو عبید هروى".
تفسیر شفاء الصدور" ابو بکر نقاش موصلى".
تفسیر الکشف و البیان" ابو اسحاق ثعالبى".
تفسیر ابو بکر یحیى" القرطبى".
تذکره ابو اسحاق" ثعالبى".
کتاب فرائد السمطین" حموینى".
کتاب" درر السمطین"" شیخ محمد زرندى".
تفسیر سراج المنیر" شمس الذین شافعى".
کتاب" سیره حلبى".
کتاب" نور الأبصار"" سید مؤمن شبلنجى".
و کتاب شرح جامع الصغیر سیوطى از" شمس الدین الشافعى".
و غیر اینها «2».

در بسیارى از این کتب تصریح شده که آیات فوق در همین رابطه نازل شده است، البته درباره اینکه این شخص" حارث بن نعمان" بوده یا " جابر بن نذر" یا " نعمان بن حارث فهرى " اختلاف است، و مى‏دانیم این امر تاثیرى در اصل مطلب ندارد.

سوره معارج از اینجا آغاز مى‏شود که مى‏فرماید: تقاضا کننده‏اى تقاضاى عذابى کرد که واقع شد" ( سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ ).

این تقاضا کننده همانگونه که در شأن نزول آیه آمده " نعمان بن حارث" یا" نضر بن حارث" بود که به هنگام منصوب شدن على علیه السلام به مقام خلافت و ولایت در غدیر خم و پخش شدن این خبر در شهرها بسیار خشمگین گشت، و خدمت رسول خدا آمد و گفت: آیا این از ناحیه تو است، یا از ناحیه خداوند؟


پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم صریحا فرمود: از ناحیه خدا است،

او بیشتر ناراحت شد، و گفت خداوندا! اگر این حق است و از ناحیه تو است سنگى از آسمان بر ما فرود آور، و در این هنگام سنگى فرود آمد و بر سر او خورد و او را کشت.



تاريخ : شنبه 3 خرداد 1388برچسب:یا علی,ولادت امام علی,13 رجب,غدیر خم,عید,شراب بهشتی,معارج, | 10:4 | نویسنده : مجید حیدری |




همین كه چرخیدند و روى خود را به حضرت علىّ علیه السلام برگردانیدند، چشمشان افتاد به باغ هاى سبز و خرّمى كه نهرهاى آب در آن ها جارى بود؛ و ساختمان هاى با شكوهى در درون آن ها جلب توجّهشان كرد. پس چون به سمتى دیگر نگاه كردند، شعله هاى وحشتناك آتش را دیدند، با دیدن چنین صحنه اى كه بهشت و جهنّم در اذهان و افكارشان یاد آور شد.

 

حضرت ابو جعفر امام محمّد، باقرالعلوم صلوات اللّه علیه حكایت می فرماید:

روزى امام علىّ بن ابى طالب علیه السلام در بین جمعى از اصحاب حضور داشت ، یكى از افراد اظهار نمود :

یا امیرالمۆ منین ! اگر ممكن باشد كرامتى براى ما ظاهر گردان تا بیشتر نسبت به تو ایمان پیداكنیم ؟

امام علىّ علیه السلام فرمود: چنانچه جریانى عجیب را ظاهر نمایم و شما شاهد آن باشید كافر خواهید شد؛ و از ایمان خود برمى گردید و مرا متّهم به سحر و جادو مى كنید.

گفتند: ما عقیده وایمان راسخ داریم كه همه چیز، از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به ارث برده اى و هر كارى را كه بخواهى ، مى توانى انجام دهى .

حضرت فرمود: احادیث و علوم سنگین و مشكلِ ما اهل بیت ولایت را، هر فردى نمى تواند تحمّل كند بلكه افرادى باور مى كنند كه از هر جهت روح ایمان آن ها قوى و مستحكم باشد.

سپس اظهار نمود: چنانچه مایل باشید كه كرامتى را مشاهده كنید، هر وقت نماز عشاء را خواندیم همراه من حركت نمائید.

چون نماز عشاء را خواندند، حضرت امیر علیه السلام به همراه هفتاد نفر كه هر یك فكر مى كرد نسبت به دیگرى بهتر و برتر هست حركت نمود تا به بیابان كوفه رسیدند.


در این لحظه امام علىّ علیه السلام به آن ها فرمود: به آنچه مى خواهید نمى رسید مگر آن كه از شما عهد و میثاق بگیرم كه هر آنچه مشاهده كنید، شكّ و تردیدى در خود راه ندهید و ایمانتان را از دست ندهید و مرا متّهم به امور ناشایسته نگردانید. ضمنا، آنچه من انجام مى دهم و به شما ارائه مى نمایم ، همه علوم غیبى است كه از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به ارث گرفته ام و آن حضرت مرا تعلیم فرموده است .

پس از آن كه حضرت از یكایك آن ها عهد و میثاق گرفت ، دستور داد تا روى خود را بر گردانند؛ و چون پشت خود را به حضرت كردند، حضرت دعائى را خواند.

هنگامى كه دعایش پایان یافت ، فرمود: اكنون روى خود را برگردانید و نگاه كنید.

همین كه چرخیدند و روى خود را به حضرت علىّ علیه السلام برگردانیدند، چشمشان افتاد به باغ هاى سبز و خرّمى كه نهرهاى آب در آن ها جارى بود؛ و ساختمان هاى با شكوهى در درون آن ها جلب توجّهشان كرد.

پس چون به سمتى دیگر نگاه كردند، شعله هاى وحشتناك آتش را دیدند، با دیدن چنین صحنه اى كه بهشت و جهنّم در اذهان و افكارشان یاد آور شد، همگى یك صدا گفتند: این سحر و جادوى عظیمى است ؛ و ایمان خود را از دست دادند و كافر شدند، مگر دو نفر كه همراه حضرت باقى ماندند و با یكدیگر به شهر كوفه مراجعت نمودند.

در بین راه ، حضرت به آن دو نفر فرمود: حجّت بر آن گروه به اتمام رسید و فرداى قیامت ، آنان مۆ اخذه و عقاب خواهند شد.

سپس در ادامه فرمایشاتش افزود: قسم به خداى سبحان !كه من ساحر نیستم ، این ها علوم الهى است كه از رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله آموخته ام .

و چون خواستند وارد مسجد كوفه شوند، حضرت دعائى را تلاوت نمود، وقتى داخل شدند، دیدند ریگ هاى حیات مسجد دُرّ و یاقوت گشته است .

آن گاه حضرت به آن ها فرمود: چه مى بینید؟

گفتند: دُرّ و یاقوت !

فرمود: راست گفتید، در همین لحظه یكى دیگر از آن دو نفر از ایمان خود دست برداشت و كافر شد و نفر آخر ثابت و استوار ماند.
همین كه چرخیدند و روى خود را به حضرت علىّ علیه السلام برگردانیدند، چشمشان افتاد به باغ هاى سبز و خرّمى كه نهرهاى آب در آن ها جارى بود؛ و ساختمان هاى با شكوهى در درون آن ها جلب توجّهشان كرد. پس چون به سمتى دیگر نگاه كردند، شعله هاى وحشتناك آتش را دیدند، با دیدن چنین صحنه اى كه بهشت و جهنّم در اذهان و افكارشان یاد آور شد

امام علىّ علیه السلام به او فرمود: مواظب باش كه اگر چیزى از آن ها را بردارى پشیمان مى گردى ؛ و اگر هم بر ندارى باز پشیمان مى شوى .

به هر حال او یكى از آن جواهرات را، به دور از چشم حضرت برداشت و در جیب خود نهاد، فرداى آن روز، نگاهى به آن كرد، دید دُرّى گرانبها و نایاب است .

هنگامى كه خدمت امام علىّ علیه السلام آمد اظهار داشت : من یكى از آن درّها را برداشته ام ، حضرت فرمود: چرا چنین كردى ؟

گفت : خواستم بدانم كه آیا واقعا این جواهرات حقیقت دارد یا باطل و واهى است .

حضرت فرمود: اگر آن را بر گردانى و سر جایش بگذارى خداوند رحمان عوض آن را در بهشت به تو عطا مى كند؛ وگرنه وارد آتش جهنّم خواهى شد.

امام باقر علیه السلام در ادامه فرمود: چون آن شخص ، دُرّ را سر جایش نهاد؛ تبدیل به ریگ شد.

و بعضى گفته اند: كه آن شخص میثم تمّار بود؛ و برخى دیگر او را عَمرو بن حمق خزاعى گفته اند.

 



تاريخ : یک شنبه 28 ارديبهشت 1393برچسب:یا علی,ولادت امام علی,13 رجب,غدیر خم,عید, | 21:35 | نویسنده : مجید حیدری |

ساقی به پیاله باده کم میریزی ... این میکده را چرا به هم میریزی؟!
از گردش ساغرت شکایت دارم! ... آسوده بریز بنده عادت دارم!
به نام خدا پیاله ها را پر کن ... زهاد پر از افاده را دلخور کن
من معتقدم باده سرشتی دارد ... انگور نجف طعم بهشتی دارد
من مست می علی ولی الله ام ... یک خمره می سفارشی میخواهم
می داخل خم سینجلی میگوید ... قل میزند و علی علی میگوید
در روز ازل که دل به آدم دادم ... فریاد زدم پیاله دستم دادن
ما قوم عجم به باده عادت داریم ... بر پیر مغان علی ارادت داریم
بر طایفه مان نگاه حق معروف است ... میخانه شهر طوس ما معروف است
ساقی بده جامی که گوارا باشد ... خوش طعم و زلال و مردافکن باشد
هوهوی شگرف خمره ها را بشنو ... تفسیر شگرف «هل اتی» را بشنو!

اسدالله الغالب علی ابن ابی طالب شمس لفظ سماء قاهر عن العداء



تاريخ : سه شنبه 23 ارديبهشت 1393برچسب:یا علی,ولادت امام علی,13 رجب,غدیر خم,عید, | 15:46 | نویسنده : مجید حیدری |

سائل از گوشه‌ی مسجد برخاست ، پرسید:

یا علی ، به من بگو واجب کدام است ؟ واجب تر کدام است ؟

نزدیک کدام است ؟ نزدیک تر کدام است ؟

عجیب کدام است ؟ عجیب تر کدام است ؟

مشکل کدام است ؟ مشکل تر کدام است ؟

امیرالمومنین (ع) در پاسخ فرمود:

واجب ، ترک گناه است و واجب‌ تر از آن توبه‌ی از گناه است.

نزدیک ، قیامت است و نزدیک تر از آن مرگ است.

عجیب ، بی‌وفایی دنیاست و عجیب تر از آن دل بستن به این دنیای بی‌وفاست.

مشکل ، سرازیر قبر شدن است و مشکل تر از آن با دست خالی سرازیر قبر شدن است.



تاريخ : دو شنبه 26 اسفند 1392برچسب:یا علی,مرگ,قیامت,نزدیک,بی وفایی,دنیا,دلبستگی,عدل, | 20:3 | نویسنده : مجید حیدری |

خدا یک علی(ع) داشت،الحمدلله آن هم امام ما شد.« مرحوم آیت الله شیخ محمد کوهستانی»



تاريخ : دو شنبه 26 اسفند 1388برچسب:یا علی,محمد کوهستانی, | 11:19 | نویسنده : مجید حیدری |
اینجا کجاست چادر خاکی چه می کنی؟
تنهاترین نشانه پاکی چه میکنی؟

اینجا غریبه نیست چرا رو گرفته ای؟

آیا تویی که دست به زانو گرفته ای؟

دیر آمدم بگو که چه کردند کوچه ها؟

بانوی قد خمیده زمین میخوری چرا؟

این کودکت چه دیده که هی زار میزند؟

هی دست مشت کرده به دیوار میزند؟




تاريخ : دو شنبه 19 اسفند 1392برچسب:یا علی,یا فاطمه,, | 16:10 | نویسنده : مجید حیدری |

برای دانلود بر روی تصویر زیر کلیک کنید.

اینم بخشی از متن شعر:

یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همی

به ابی انت و امی

گویا نه همی بود نه غمی

به ابی انت و امی



تاريخ : یک شنبه 22 دی 1392برچسب:دانلود دکلمه,شهریار,امام علی,یا علی, | 16:40 | نویسنده : مجید حیدری |

 


ای یار من ای یار من ای یار بی‌زنهار من

 

ای دلبر و دلدار من ای محرم و غمخوار من

 

ای در زمین ما را قمر ای نیم شب ما را سحر

 

ای در خطر ما را سپر ای ابر شکربار من

 

خوش می روی در جان من خوش می کنی درمان من

 

ای دین و ای ایمان من ای بحر گوهردار من

 

ای شب روان را مشعله ای بی‌دلان را سلسله

 

ای قبله هر قافله ای قافله سالار من

 

هم رهزنی هم ره بری هم ماهی و هم مشتری

 

هم این سری هم آن سری هم گنج و استظهار من

 

چون یوسف پیغامبری آیی که خواهم مشتری

 

تا آتشی اندرزنی در مصر و در بازار من

 

هم موسیی بر طور من عیسی هر رنجور من

 

هم نور نور نور من هم احمد مختار من

 

هم مونس زندان من هم دولت خندان من

 

والله که صد چندان من بگذشته از بسیار من

 

گویی مرا برجه بگو گویم چه گویم پیش تو

 

گویی بیا حجت مجو ای بنده طرار من

 

گویم که گنجی شایگان گوید بلی نی رایگان

 

جان خواهم وانگه چه جان گویم سبک کن بار من

 

گر گنج خواهی سر بنه ور عشق خواهی جان بده

در صف درآ واپس مجه ای حیدر کرار من




تاريخ : چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:شعر مولانا,یا علی, | 8:53 | نویسنده : مجید حیدری |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 33 صفحه بعد